کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دأل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
signifier, signifiant
دال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] در زبانشناسی سوسوری، صورت آوایی ذهنی
-
slab track
دال خط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی خط آهن که ریلهای آن بر روی یک دال بتونی قرار میگیرد
-
Phocoenoides dalli
خوک دریایی دال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ خوکدریائیان و راستۀ آببازسانان با دهان باریک و پیشانی شیبدار و بالههای شنای کوچک و بالۀ پشتی سهضلعی که لکههای سفیدی بر روی شکم و پهلوها دارد
-
resiliently supported track
دالخط کشسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] خطی که بر روی بستری بتنی ساخته شده است و در زیر و اطراف آن صفحات پلاستیکی وجود دارد تا به آن خاصیت کشسان بدهد
-
جستوجو در متن
-
meronym
جزءواژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] واژهای دال بر یکی از اجزای تشکیلدهندۀ یک پدیده که با واژۀ دال بر کل آن رابطۀ معنایی دارد
-
signification
دلالت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] رابطۀ بین دال و مدلول
-
meronymy
جزءواژگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] رابطۀ معنایی بین واژهای دال بر جزء یک پدیده با واژهای دال بر کل آن متـ . مجاز جزءبهکل
-
synecdoche
مجاز جزءوکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] نوعی مجاز که در آن عبارتِ دال بر جزء یک پدیده بر کل آن دلالت میکند و برعکس
-
count noun, countable noun
اسم شمارا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] اسمی دال بر پدیدۀ قابلشمارشی که جمع بسته میشود
-
mass noun, non-count noun, uncountable noun
اسم ناشمارا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] اسمی دال بر پدیدۀ غیرقابلشمارشی که معمولاً جمع بسته نمیشود
-
appetitive behaviour
رفتار اشتیاقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] فرایند جستوجوی فعالانۀ مقدم بر رفتار پایانی که دالّ بر تمایل است
-
sign
نشانه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، پزشکی، زبانشناسی] [پزشکی] مشخصۀ عینی بیماری [زبانشناسی] در زبانشناسی سوسوری، واحدی متشکل از دال یا صورت و مدلول یا معنا
-
sexual hostility
خصومت جنسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] نوعی تحقیر کردن مبتنی بر جنسینگی، مانند اشاره به زنان با اسامی تحقیرآمیز دال بر اعضای خاص بدن آنان
-
superwork
اَبَراثر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] در الگوی کتابنگاشتی اف.آر.بی.آر.، مفهومی انتزاعی دال بر مجموعهای شامل یک اثر معیار همراه با تمامی بازنمودها و آثار مرتبط با آن مانند ترجمهها و ویراستها و اقتباسهای مختلف آن