کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خط ابرو(به این شکل{}) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
brace 1
آکولاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] نمادی به شکل { } که هرگاه در طرفین یک عبارت ریاضی، که معمولاً شامل کروشه است، قرار گیرد، مقصود حاصل آن عبارت است متـ . ابرو
-
push-pull wave
موج کِشواکِشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] همان موج P است که با توجه به نوع تغییر شکل محیط به این نام نیز خوانده میشود
-
piezoelectric effect
اثر فشاربرقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] خاصیتی که در بعضی بلورهای نارسانا دیده میشود؛ به این معنا که اِعمال میدان الکتریکی در آنها تغییر شکل مکانیکی پدید میآورد و این تغییر شکل نیز به ایجاد قطبیت الکتریکی در آنها منجر میشود متـ . اثر پیزوالکتریک
-
elastic memory
حافظۀ کشسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار] خاصیتی در بسپارها که باعث میشود این مواد درصورت وجود تنش درونی به شکل اصلی خود بازگردند
-
cumulonimbus
کومهایبارا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابر سنگین و چگال، با گسترش قائم چشمگیر و به شکل کوه یا برجهای عظیم؛ دستکم بخشی از قسمت فوقانی آن معمولاً هموار یا رشتهرشته یا مخطط و همواره تخت است؛ این بخش اغلب به شکل سندان یا پرۀ بسیار بزرگ گسترش مییابد؛ زیر پایۀ این ابر که معمولاً...
-
distortional wave
موج پیچشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] همان موج S است که با توجه به تغییر شکل ایجادشده در محیط بدون تغییر حجم به این نام نیز خوانده میشود
-
fractus
پارهپاره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابری به شکل پارههای نامنظم که بهوضوح دارای نمادی ژنده است؛ این اصطلاح فقط در مورد ابرهای پوشنی و کومهای به کار میرود
-
switchback track
خط زیگزاگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] خط آهنی در مناطق کوهستانی پرفرازونشیب که برای کاستن از زاویۀ شیب، با تغییر جهتهای متناوب به کمک دوراههها، به شکل زیگزاگی در میآید؛ در این نوع خط لوکوموتیو گاه با هل دادن و گاه با کشش قطار را به حرکت درمیآورد
-
mamma
پستانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابر فرعی به شکل برجستگیهای آویزان، مانند پستانهای گاو، در سطح زیرین ابر؛ این ابر فرعی اکثراًًً همراه با پرسا و پرساکومهای و پرساپوشنی و پوشنکومهای و کومهایبارا میآید
-
cirrus
پرسا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابری به شکل رشتههای ظریف سفید یا تکهها یا نوارهای باریک عمدتاًً سفید جداازهم؛ این ابر جلوهای ریسهدار یا گیسودار یا ابریشمی یا هر دو را دارد
-
castellanus
کنگرهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابری که در بعضی از قسمتهای آن برجستگیهای کومهای به شکل برجهای کوچک دیده میشود که به ابر نمای کنگرهای میدهد؛ این برجها که ارتفاع بعضی از آنها از پهنایشان بیشتر است با یک پایۀ مشترک به هم مرتبطاند و به نظر میآید در ردیفهایی مرتب ...
-
modern art
هنر نو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] جنبش نوگرایی که در غرب شکل گرفت و در اواخر سدۀ نوزدهم هنرمندان وابسته به این جنبش اساس جهانبینی و آفریدههای خود را بر ذهن نهادند و با این تعبیر به خلق آثار خود پرداختند
-
undulatus
موجدار 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابری که تکهها یا برگهها یا لایههای آن به شکل موج است؛ این امواج را میتوان در لایههای ابر نسبتاً یکنواخت یا در ابرهایی متشکل از اجزای جداازهم یا بههمپیوسته مشاهده کرد؛ این اصطلاح عمدتاً همراه با ابرهای پرساکومهای و پرساپوشنی و فراز...
-
stratus
پوشنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] لایۀ ابر خاکستری با پایهای تا حدودی یکنواخت که امکان دارد از آن بارانریزه یا سوزنکهای یخی یا برفدانه ببارد؛ هنگامی که خورشید در پشت این ابر قرار گیرد، خطوط مرزی آن بهروشنی قابل تشخیص است؛ پدیدههای هالهای تولید نمیکند، مگر در دماهای...
-
lenticularis
عدسگون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابری به شکل عدس یا بادام، غالباًً بسیار طویل و معمولاً با حدود کاملاً مشخص که گاهی لبههای آن قوسوقزحی است؛ این نوع ابر منشأ کوهستانی دارد، اما ممکن است در نواحی نیمهکوهستانی نیز دیده شود؛ این اصطلاح عمدتاًً همراه با ابرهای پرساکومهای ...