کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشکچشمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
xerophthalmia
خشکچشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] خشکی غیرطبیعی قرنیۀ چشم که در نتیجۀ آن قرنیه شفافیت خود را از دست میدهد و کراتینی (kratinized) میشود
-
واژههای مشابه
-
dry eye rot
پوسیدگی چشمی خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] نوعی بیماری قارچی که در نتیجۀ آن در ناحیۀ گُلگاه میوۀ سیب لکههای قهوهای با حاشیۀ قرمز و اندکی فرورفته ایجاد میشود
-
arid
خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ویژگی منطقه یا اقلیم یا شرایطی که دارای رطوبت ناکافی و تبخیر بیش از بارش است
-
pilotage 3
ناوبری چشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ناوبری کشتی بهنحویکه در آن نیازی به ناوبری نجومی نباشد
-
ocular prism
منشورِ چشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] منشوری در فاصلهیاب که باریکۀ پرتوها را به سمت چشمی هدایت میکند
-
rose lashing
مهار چشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← همبندی چشمی
-
eyepiece, ocular
چشمی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] عدسی یا سامانهای اپتیکی در ریزبین که جلوی چشم ناظر قرار میگیرد
-
چشمی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] ← درونچشمی
-
peep-sight/ peep sight
چشمی 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ابزاری برای هدفگیری که بر روی بازوی زبرین کمان نصب میشود و دارای یک صفحۀ عمودی و تیغۀ افقی متحرک و قابل تنظیم است
-
combined sight
چشمی ترکیبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] افزارۀ نشانهگیری سلاح با توانایی کارکرد در بیش از یک وضعیت
-
anchor eye
چشمی لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] سوراخی در قسمت بالای تنۀ لنگر که محل عبور یا اتصال بخو یا حلقۀ زنجیر است
-
augen structure, eye structure
ساختار چشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ساختاری در برخی از شیستها و گنیسها و گرانیتها که در آن برخی از اجزای سازنده (کوارتز، فلدسپار، گارنت) به شکل بیضی یا عدسی فشرده شده و با پولکهایی از میکا احاطه شدهاند
-
bloodshot eye
سرخچشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] سرخ شدن چشمها براثر اتساع مویرگهای خونی چشم که معمولاً ناشی از مصرف ماریجوانا و حشیش است
-
exophthalmos
برونچشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] بیرونزدگی کرۀ چشم از چشمخانه