کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشت بر دریا زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
mare
دریا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ناحیۀ وسیع تیرۀ یا پست بر سطح سیاره یا قمر
-
waterspout
پیچند دریایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] پیچندی که بر روی دریا شکل میگیرد
-
elevation
ارتفاع 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] فاصلۀ قائم هر نقطه بر سطح زمین نسبت به تراز متوسط دریا
-
fixed beacon, tower beacon
نشانفرست ثابت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نشانفرستی که بهصورت ثابت به بستر دریا مهار شده است یا بر روی زمین استقرار دارد
-
ocean wave
موج دریا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، علوم جَوّ] موجی که از عمل باد بر روی سطح آب اقیانوس ایجاد میشود متـ . موج اقیانوس
-
fetch 2, generating area
موجگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] ناحیهای از دریا که باد با سرعت و جهتی ثابت بر روی آن میوزد و تولید موج میکند
-
floating crane
جرثقیل شناور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] جرثقیل نصبشده بر روی شناور برای جابهجا کردن بارهای سنگین در دریا
-
high-water mark
بالاترین داغ آب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] علامت برجایمانده از آب بر روی سازهها یا صخرههای کنار دریا که بالاترین ارتفاع آب را نشان میدهد
-
click 2
تلیک کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] زدن ضربه با انگشت بر روی دکمۀ اصلی موشی یا بر افزارۀ اشارهای دیگر
-
brushout
قلمکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] زدن پوشرنگ بهصورت آزمایشی بر سطحی کوچک
-
grease ice, ice fat, lard ice
یخ چربیگون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] پوستۀ نازکی از خاکهبلورها که بر روی سطح دریا به هم بسته میشوند و ظاهری تیره و چربیگون ایجاد میکنند
-
3S tourism
ساحلگردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی گردشگری که در آن گردشگرها اوقات خود را در ساحل دریا و بر روی ماسه و در زیر آفتاب میگذرانند
-
beaching
ساحلنشینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] قرار گرفتن سینۀ کشتی بر روی ساحل شنی بهگونهایکه با باز شدن در یا شیبه، پیاده کردن نیرو و تجهیزات و همچنین بازگشت مجدد به سمت دریا بهسادگی میسر باشد
-
shipwreck 1, wreck 1, wreckage 1
بقایای کشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] آنچه از کشتی شکسته یا بار آن بر جای مانده یا در دریا پراکنده شده یا به ساحل رسیده باشد
-
hawse pipe cover, hawse buckler, hawse flap
درپوش دالان زنجیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ورقهای که بر روی دالان زنجیر قرار میگیرد و از ورود آب دریا به آن جلوگیری میکند