کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خالجوشزن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
tack welder, tacker
خالجوشزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] شخصی که بهصورت دستی یا نیمهخودکار خالجوش میزند
-
واژههای مشابه
-
tack weld
خالجوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب، مهندسی مواد و متالورژی] هریک از جوشهای کوچک فاصلهدار برای همراستا نگاه داشتن قطعات در حین جوشکاری اصلی
-
tacking
خالجوشزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] اتصال دادن قطعات فلزی با جوشهای منقطع و کوتاه در راستای خط جوش
-
poikilitic texture
بافت خالخال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بافت سنگ آذرینی که در آن دانههای کوچک یک کانی بهطور نامنظم در بلور بزرگتر و بیوجه کانی دیگری پخش شدهاند
-
pin-hole/ pin hole, dead centre
چشم خال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] مرکز خال
-
gold, bull's-eye, bull 1
خال 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] کوچکترین دایرۀ هممرکز هدفبرگ که به رنگ زرد است
-
nevos
خال 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] هرنوع تغییر رنگ مشخص و مادرزادی در پوست
-
sapling 1
خال 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] درخت جوانی بزرگتر از شَل و دارای قطرِ برابر سینۀ حداکثر ده سانتیمتر که شاخههای پایین خود را از دست داده باشد
-
sapling 2
خالگروه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مجموعهای از درختهای جوان که قطرِ برابر سینۀ آنها حداکثر ده سانتیمتر باشد
-
blotch
خاللکه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] بخش وسیع تغییررنگیافته یا مرده بر روی اندامهای گیاه
-
spotlight, follow spotlight
خالنور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نور شدید و متمرکزی که بهطور موضعی برای جلب توجه بیننده قسمتی از صحنه را روشن میکند
-
weld reinforcement
گُردۀ جوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] فلز جوش مازاد بر مقدار لازم برای پر کردن شیار جوش
-
burn in 2
ماسهجوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] لایۀ نازک ذوبشده و چسبیدۀ ماسه به قطعۀ ریختگی که ظاهری براق و آبلهگون دارد
-
weld penetration, depth of fusion
نفوذ جوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] فاصله بین سطح اولیه و عمیقترین محل ذوب فلز پایه