کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خار در جائی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
spike 2
خار 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] نوعی برجستگی بر روی سطح ذرۀ ویروسی
-
spine
خار 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] برگی نوکتیز یا بخشی نوکتیز از برگ که شامل دُمبرگ یا رگبرگ اصلی یا رگبرگ دومین یا برگچه یا گوشواره است
-
spur, bone spur
خار استخوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] ← استخوانرُست
-
rudder pintle, pintle
خار لولای سکان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] قلاب یا میلهای بر روی سکان که به پایۀ لولای سکان نصب میشود و نقش لولا را برای سکان دارد
-
جستوجو در متن
-
backwashing
واشویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] خارج کردن مواد جمعشده در صافی با معکوس کردن جهت جریان مایع در داخل آن
-
gushing
کف کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] تشکیل کف بسیار در آبجو در هنگام باز کردن بطری یا بشکه
-
hydration 2
آبدار کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] وارد کردن مولکولهای آب در یک ترکیب جامد که بهصورت مجتمع در کنار آن ترکیب قرار میگیرد
-
pan frying
سرخ کردن تابهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی سرخ کردن مواد غذایی در میزان کمی روغن در تابه و با حرارت ملایم متـ . سرخ کردن سطحی shallow frying
-
charge 2
باردار کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] عملی که موجب ظهور بار الکتریکی شود متـ . باردار شدن، پر کردن، پر شدن * پر کردن در مورد باتری و خازن به کار میرود و باردار کردن در مورد اجسامی که مثلاً به روش مالش باردار میشوند. در زبان فارسی شارژ گاهی به معنای باردار شدن به کار میرود.
-
scalping
آردبیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] الک کردن آرد برای جدا کردن ذرات غیرآردی از آن در هنگام آسیا کردن
-
syndicate
همنشری کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] به اشتراک گذاشتن یا توزیع کردن مطلب در وبگاههای مختلف
-
chlorination 2
کلردار کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] وارد کردن کلر در یک ترکیب شیمیایی
-
moderate
میانداری کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] اجرا کردن قوانین در یک نظرآزمایی با اختیارات ویژه
-
solation 2
سُل کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] پراکنده کردن ذرات کلوئیدی در بستری از گاز یا مایع یا جامد