کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حِس،هس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
همحس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← عصب همحس
-
sensory threshold
آستانۀ حس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] سطحی از تشخیص که در آن فرد یک محرک مشخص را احساس میکند
-
پادهمحس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← عصب پادهمحس
-
sensory awareness
حسآگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] توانایی درک دادۀ حسی یا محرک، مانند صدا یا تصویر، که ازطریق اندامهای حسی دریافت میشود
-
pathogenic 2
حسانگیخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ویژگی نوعی موسیقی آوازی که در آن لحن غالب است و کاملاً مستقل از نحو یا معنای کلام است
-
sense of place
حس توطن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] احساسی که بیانگر رابطۀ عاطفی و شخصی و عمیق میان فرد و مکان باشد
-
sensation
حسیافت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] فرایند یا تجربۀ درک ازطریق حواس
-
والوچ پادهمحس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← والوچ عصب پادهمحس
-
parasympathomimetic
والوچ عصب پادهمحس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] 1. ایجاد اثراتی شبیه به تحریک عصب پادهمحس در اندام 2. عاملی که اثراتی شبیه به اثرات تحریک اعصاب پادهمحس ایجاد کند متـ . والوچ پادهمحس
-
sympathomimetic
والوچ عصب همحس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] 1. تقلید اثرات رشتههای پسعقدهای آدرنرژیک (adrenergic) دستگاه همحسی 2. عاملی که اثراتی مشابه با رشتههای پسعقدهای همحس ایجاد میکند متـ . والوچ همحس
-
والوچ همحس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← والوچ عصب همحس
-
sympathectomy
همحسبَرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] عمل برداشتن عصب همحس
-
parasympathetic nerve, parasympathetic nervous system
عصب پادهمحس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] یکی از دو شاخۀ اعصاب خودفرمان که اَستیلکولین (acetylcholine) ترشح میکند و باعث کاهش ضربان قلب و پایین آمدن فشار خون میشود متـ . پادهمحس
-
sympathetic nerve
عصب همحس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] یکی از دو شاخۀ اعصاب خودفرمان که نوراپینفرین (norepinephrine) ترشح میکند و باعث افزایش ضربان قلب و بالا رفتن فشار خون میشود متـ . همحس
-
sympathetic iridoplegia
عنبیهفلجی همحس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نارسایی در اتساع عنبیه در هنگام تحریک پوست