کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حَيَاتِي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
critical technology
فنّاوری حیاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] فنّاوریای که در سطح کلان برای امنیت و رفاه جامعه و در سطح خرد برای موفقیت یک سازمان ضروری است
-
critical engine
موتور حیاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] موتوری که از کار افتادن آن امنیت هواگَرد را بهشدت به خطر میاندازد
-
critical intelligence
اطلاعات حیاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] اطلاعات بسیار مهم که مستلزم توجه فوری فرمانده است
-
essential fat
چربی حیاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] چربی موجود در بخشهایی از بدن که برای حیات ضروری است و سه تا دوازده درصد از وزن بدن را تشکیل میدهد
-
critical item
اقلام حیاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تسلیحات یا موادی که ازلحاظ نظامی اهمیت ویژه دارند، ولی موجودی آنها اندک است
-
جستوجو در متن
-
live born
زندهزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] جنینی که با نشانههای حیاتی به دنیا آمده باشد
-
basal metabolism rate
میزان سوختوساز پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مقدار انرژیای که برای فعالیتهای حیاتی بدن لازم است
-
compartmental modelling
مدلسازی اتاقکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] نوعی مدلسازی بر پایۀ تحلیل سامانههای حیاتی ازطریق انتقال محلول از یک اتاقک به اتاقک دیگر
-
multicompartmental modelling
مدلسازی چنداتاقکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] نوعی مدلسازی بر پایۀ تحلیل سامانههای حیاتی ازطریق انتقال محلول بین چند اتاقک
-
legacy system
سامانۀ موروثی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] سامانهای نرمافزاری که برای مدتی طولانی در حال اجرا بوده است و کارکرد آن برای سازمان جنبۀ حیاتی دارد
-
site exploitation territory
بهرهگاه محوطه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] محدودۀ پیرامون هر محوطه که میتوان از منابع حیاتی آن مانند غذا بهطور مستمر بهرهبرداری کرد
-
combat drill
رزمورزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تمرینی جمعی که در سطح گروه و پایینتر از آن انجام میشود و برای موفقیت رزمی یگان حیاتی است
-
reserved demolition target
هدف انهدامی ویژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی هدف انهدامی که تخریب آن باید تحت نظارت دقیق و در مرحلۀ خاصی از دستور عملیاتی صورت گیرد، زیرا در اجرای طرحهای عملیاتی راهکنشی یا راهبردی نقش حیاتی دارد
-
basal energy expenditure
کارمایۀ مصرفی پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مقدار انرژیای که فرد برای انجام فعالیتهای حیاتی در حالت استراحت کامل بدنی و ذهنی مصرف میکند متـ . انرژی مصرفی پایه