کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حق به جانب بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
subscription, abonnement (fr.)
حق اشتراک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] مبلغی که برای اشتراک استفاده از آب و برق و مطبوعات و امثال آن پرداخت شود
-
trackage rights
حق دسترسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] امتیاز بهرهبرداری از خطوط راهآهن یک شرکت درازای پرداخت حق و حقوق مالک آن
-
franchise 1, suffrage, elective franchise, political franchise
حق رأی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] حق دادن رأی در انتخابات
-
dispensing fee
حق فنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] هزینهای که داروساز برای ارائۀ خدمات دارویی برای نسخهپیچی دریافت میکند
-
copyright
حق نشر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] حق انحصاری پدیدآورندۀ اثر برای بهرهبرداری مادی و معنوی از اثر ادبی یا هنری یا صنعتی خود
-
pro-choice movement
جنبش حق انتخاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] جنبشی برای حقوق باروری که در جریان درخواست برابری زنان و مردان پا گرفت
-
pro-life movement, anti-abortion movement
جنبش حق حیات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] جنبشی که برای جنین حق زندگی قائل است
-
disfranchisement, disenfranchisement
سلب حق رأی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] سلب حق اشخاص حقیقی یا حقوقی در دادن رأی در انتخابات
-
service non compris (fr.)
بدون حقِخدمات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ویژگی صورتحساب یا صورتغذایی که حقخدمات در آن لحاظ نشده است
-
abuse of privilege
سوءاستفاده از حق ویژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] کاری که کاربر برخلاف سیاست یا مقررات سازمان انجام دهد
-
suffragist
حقرأیخواه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] کسی که برای به دست آوردن حقرأی برابر، بهویژه برای زنان، کوشش میکند
-
suffragism
حقرأیخواهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] کوشش برای به دست آوردن حقرأی برابر بهویژه برای زنان
-
women's suffrage, woman suffrage, female suffrage
حقرأی زنان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل، مطالعات زنان] حق زنان برای رأی دادن در انتخابات
-
census suffrage, censitary suffrage
حقرأی نابرابر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] عدم برخورداری یکسان رأیدهندگان از حق رأی براساس جایگاه اجتماعی و اقتصادی آنان
-
cabotage1
حق کرانبَری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی، حملونقل هوایی] [حملونقل دریایی] حق کشتیرانی بین بنادر یک کشور [حملونقل هوایی] حق حملونقل هوایی بار و مسافر بهصورت انحصاری در یک کشور