کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حسگر دکلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
mast-mounted sensor, MMS 1
حسگر دکلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] سامانۀ چشمی یکپارچه و دقیق و چندحسگرهای که برای دیدبانی به کار میرود و در ساخت آن از حسگرهای حرارتی و صوتی و مبدل پویشِ (scan) رقمی و علامتگذار مجهز به مسافتیاب لیزری استفاده شده است
-
واژههای مشابه
-
sensor network
شبکۀ حسگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] شبکهای از گرههای پرشمار و مستقل از حسگرهای کوچک، که دارای توانایی حسگری و پردازش و ارتباطات هستند
-
curvature sensor
حسگر خمیدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] ابزاری برای اندازهگیری خطای جبهۀ موج
-
biosensor
حسگر زیستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] افزارهای بازکافتی که در ساختمان آن یک عنصر تشخیص زیستی تعبیه شده است
-
زیحسگر آنزیمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] ← زیحسگر زیمایهای
-
زیحسگر اپتیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] ← زیحسگر نوری
-
affinity biosensor, bioaffinity sensor
زیحسگر تمایلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] زیحسگری که همزمان برهمکنشهای بین پادتن و پادگن را تشخیص میدهد
-
microbial biosensor
زیحسگر میکربی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] زیحسگری شامل ریزاندامگانهای ثابت، بهعنوان عناصر شناسایی خاص و یک حسگر نوری یا الکتروشیمیایی که از آن برای تبدیل نشانک زیستشیمیایی به نشانک الکتریکی استفاده میشود
-
optical biosensor
زیحسگر نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] زیحسگری که بر پایۀ تغییرات خواص نوری واسط (medium) زیستی یا فیزیکی کار میکند متـ . زیحسگر اپتیکی
-
body sensor network
شبکۀ حسگر بدنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] شبکهای متشکل از یک یا دو گرهِ حسگر، که برای پایش سلامتی بر روی قسمتهای مهم بدن نصب میشوند
-
wireless sensor network, WSN
شبکۀ حسگر بیسیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] شبکهای متشکل از شماری حسگر کمهزینه که در پایش برخی متغیرهای فیزیکی یا محیطی همکاری میکنند
-
immunoassay sensor, immunosensor
حسگر ایمنیآزمون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] زیحسگری که زیستمادۀ آن از پادتنها یا اجزای پادتنی تشکیل شده است
-
indicator-mediated fiber optic sensor
حسگر تار نوری نشانگرمیانجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] حسگری که در آن نور از منبع نور تا انتهای تار نوری حرکت میکند و در آنجا با عنصر شناسایی زیستی یا شیمیایی خاصی برهمکنش دارد
-
intake air temperature sensor, intake temperature sensor
حسگر دمای هوای ورودی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] حسگری در مسیر هوای ورودی به موتور که نوسانات دمایی را تبدیل به نشانک الکتریکی میکند