کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جهتیاب خودکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
automatic direction-finder, ADF 1
جهتیاب خودکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] وسیلۀ ناوبری رادیویی که نشانکهای نشانفرست چندجهته را دریافت میکند
-
واژههای مشابه
-
direction finder
جهتیاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ابزاری که برای پیدا کردن زاویۀ بین امتداد محل استقرار ایستگاه جهتیاب تا منبع تابش الکترونیکی و شمال مغناطیسی در جهت حرکت عقربههای ساعت به کار میرود؛ این زاویه نمایانگر جهت منبع انتشار امواج الکترومغناطیسی است
-
همجهت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← خط همجهت
-
orientation 2
جهت 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] موقعیت زاویهای بخشی از گیاه نسبت به محور مرکزی که معمولاً عمودی است
-
voice 1
جهت 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] صورتی از فعل یا یک ساخت نحوی خاص که نحوۀ تغییر رابطۀ بین فاعل و مفعول را، بدون تغییر در معنای گزارهای جمله، بیان میکند
-
image direction
جهت تصویر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] جهت تصویر نسبت به موقعیت مادۀ حساس عکسبرداری
-
regioselective
جهتگزین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ویژگی واکنشی که همپار ساختاری واحدی را ترجیح میدهد و به تولید بیشتر آن در قیاس با سایر محصولات منجر میشود
-
regioselectivity
جهتگزینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] گرایش برخی واکنشها به اینکه در یک مسیر صورت گیرند، درحالیکه میتوانند در دو مسیر یا بیشتر انجام شوند
-
passive voice
جهت مجهول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] جهتی که در آن فاعل دستوری دارای نقش معنایی مفعول در جملۀ معلوم است
-
active voice
جهت معلوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] جهتی که در آن عاملِ عمل و فاعل دستوری یکی هستند
-
middle voice
جهت میانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] جهتی که در آن فاعل دستوری از سویی عمل را آغاز میکند و از سوی دیگر خود از آن تأثیر میپذیرد
-
chevron
جهتنما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] تابلوِ هشداردهندهای که در لبۀ خارجی قوسهای افقی برای هدایت خودرو به سمت سوارهرو نصب میشود
-
direction finding
جهتیابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] روشی برای تعیین زاویۀ فرستندۀ امواج رادیویی با استفاده از آنتن بسیار دقیق و یک نشاندهندۀ سمت
-
geophone
لرزهیاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] وسیلهای برای دریافت موجهای لرزهای در خشکی و زمینهای باتلاقی که بیشتر در اکتشاف لرزهای به کار میرود