کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جزء کوچک چیزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
fractional melting
ذوب جزءبهجزء
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ذوبی که در آن مایع تولیدشده به محض تشکیل از سامانه خارج میشود و درنتیجه امکان واکنش آن با بازماندۀ بلورین از بین میرود
-
integration by parts
انتگرالگیری جزءبهجزء
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] روشی در انتگرالگیری که در آن از فرمول مشتق حاصلضرب دو تابع استفاده میشود
-
component 2
جزء 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] بخشی از یک مخلوط
-
details/ detail
جزء 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] در هنرهای زیبا، بخش یا بخشهایی از یک اثر هنری که در کل اثر شاخص باشد متـ . جزئیات
-
element 1
جزء 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] هریک از اعضای تشکیلدهندۀ یک سازه
-
cloud element
جزء اَبر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] کوچکترین اَبر یا بخشی از اَبر که با افزارۀ دورکاوی یا دستگاهی دیگر قابل تفکیک باشد
-
body component
جزء بدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] هریک از اجزای سازهای تشکیلدهندۀ بدنۀ خودرو
-
beam element
جزء تیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] جزئی از یک تیر که کارکرد اصلی آن تحمل خَمش است
-
constituent 1
جزء سازنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] هریک از مواد موجود در یک ساختار شیمیایی یا آلیاژ
-
integral part
جزء صحیح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای هر عدد حقیقی x، عدد صحیح یکتایی مانندn که n ≤ x < n + 1
-
passive element
جزء غیرفعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] هر جزئی از مدار الکتریکی که مولد انرژی نباشد
-
جزء کابلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] ← جزء بافهای
-
meronym
جزءواژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] واژهای دال بر یکی از اجزای تشکیلدهندۀ یک پدیده که با واژۀ دال بر کل آن رابطۀ معنایی دارد
-
مجاز جزءبهکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← جزءواژگی
-
mantissa
جزء اعشاری لگاریتم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] جزء اعشاری لگاریتم یک عدد متـ . مانتیس