کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جان در قدم کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
bodyguard
جانپاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] محافظ شخصی
-
rail web
جان ریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] بخش عمودی ریل که بین کلاهک و پایۀ ریل قرار دارد
-
bolster web, bolster diaphragm
جان گهواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] صفحههای فولادی که بهصورت قطعات عمودی پُرکننده بین صفحههای بالایی و پایینی قرار میگیرد
-
abiotic pollinator
گردهافشان بیجان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] عواملی مانند آب و باد و گرانش که موجب انتقال دانۀ گرده از بساک به کلاله شود
-
wheel peener
کوبۀ جان چرخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دستگاهی برای ایجاد تنش فشاری بر روی سطح جان چرخ
-
deep beam
تیر جانبلند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] تیری که ارتفاع جان آن نسبت به تیرهای معمولی زیاد است
-
still-life/ still life, nature morte (fr.)
طبیعت بیجان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] 1. مجموعهای از اشیای بیحرکت مانند ظرف و لباس و گل 2. اثر هنری خلقشده از مجموعۀ اشیای بیحرکت
-
جستوجو در متن
-
walk 1
پیادهرَوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی گردشگری که در آن گردشگران برای تفریح به قدم زدن میپردازند
-
foley
صداسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] هنر بازآفرینی برخی از جلوههای صوتی، مثل صدای قدم زدن و دویدن و شکستن و هماهنگ کردن آنها با تصاویر فیلم
-
somnambulism
خوابگردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] قدم زدن و انجام دادن کارهایی بهصورت نیمهخودکار در ضمن خواب، بیآنکه شخص در بیداری آنچه را انجام داده است به یاد آورد
-
backwashing
واشویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] خارج کردن مواد جمعشده در صافی با معکوس کردن جهت جریان مایع در داخل آن
-
gushing
کف کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] تشکیل کف بسیار در آبجو در هنگام باز کردن بطری یا بشکه
-
hydration 2
آبدار کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] وارد کردن مولکولهای آب در یک ترکیب جامد که بهصورت مجتمع در کنار آن ترکیب قرار میگیرد
-
pan frying
سرخ کردن تابهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی سرخ کردن مواد غذایی در میزان کمی روغن در تابه و با حرارت ملایم متـ . سرخ کردن سطحی shallow frying