کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَپاختر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
pulsar
تَپاختر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] ستارۀ نوترونی چرخانی که پرتو الکترومغناطیسی گسیل میکند و زمانی این پرتو دیده میشود که به سمت زمین باشد، ازاینرو نور آن مانند فانوس دریایی قطع و وصل میشود
-
واژههای مشابه
-
pulse 1
تَپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تغییر ناگهانی و کوتاهمدت کمیتی که معمولاً مقدار ثابتی دارد
-
Canna
اختر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تنها سردۀ اختریان با حدود 50 گونه که بومی مناطق جنوبی امریکای شمالی است
-
pulse train, pulse sequence, pulse string, pulse group
قطار تَپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] تعداد زیادی تَپ/ پالس که پشتسرهم میآیند و مشخصات یکسانی دارند متـ . قطار پالس
-
pulse height
ارتفاع تَپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] دامنۀ تَپ/ پالس که برحسب ولت اندازهگیری میشود
-
pulse stuffing
تَپافزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] گنجاندن تَپها/ پالسهایی در یک قطار تَپ/ پالس برای هدفی خاص متـ . پالسافزایی
-
pulsejet, pulsejet engine
تَپجت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نوعی موتور جت هوادَمشی (air-breathing) که در آن هوا بهطور متناوب و ضربانگونه وارد محفظۀ احتراق میشود و پس از درآمیختن با سوخت مشتعل میشود
-
bubble pulse
تَپ حباب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] رُمبشهای پیاپی حباب حاصل از چشمۀ لرزهای در آب متـ . پالس حباب
-
pulser
تَپساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ابزاری الکترونیکی که تَپها/ پالسهای الکتریکی پُرانرژی و کوتاهعمر تولید میکند
-
sync pulse, synchronizing pulse
تَپ همگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] در سامانۀ ضبط صدا، تپی که در فرایند همگاهسازی تصویر و نوارهای مغناطیسی به کار میرود
-
pulse dispersion
پاشش تَپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] افزایش پهنای تَپ/ پالس براثر عبور از خط انتقال متـ . پاشش پالس
-
collapsar
رُمباختر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ستارۀ بسیار پرجِرمی که براثر رُمبش به سیاهچاله یا ستارۀ نوترونی تبدیل شده است
-
pulse-height selector
گزینشگر ارتفاع تَپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مداری که تَپها/ پالسهای ورودی آن در محدودۀ بین دو مقدار معین قرار میگیرد متـ . گزینشگر دامنه amplitude selector
-
pulse duty factor, pulse duty cycle, duty cycle, reciprocal duty ratio
نسبت حضور تَپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نسبت پهنای تَپ/ پالس به بازۀ تکرار تَپ/ پالس متـ . نسبت حضور پالس