کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترشحساز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
secretor 1
ترشحساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] شخصی که در بزاق یا دیگر ترشحات بدن وی پادگنهای گروههای خونی ABO یافت میشود
-
واژههای مشابه
-
secretion
ترشح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] 1. فرایندی که در آن برخی یاختهها و غدهها موادی با اثر کاراندامشناختی خاص تولید میکنند و با پخش مستقیم یا ازطریق مجرایی آنها را به بیرون میرانند 2. مادهای با اثر کاراندامشناختی خاص که برخی یاختهها و غدهها تولید و خارج میکنند
-
secretor 2, secretor gene
ژن ترشحساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ژنی بارز بر روی فامتنهای غیرجنسی که عامل انتقال صفتی است که سبب ایجاد پادگنهای گروههای خونی ABO در بزاق یا دیگر ترشحات بدن شخص حامل میشود
-
pleural effusion
ترشح جَنب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] جمع شدن مایع در فضای جنب به دلیل ترشح بیشازحد
-
secrete
ترشح کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] عمل تولید و خروج موادی با اثر کاراندامشناختی خاص از برخی یاختهها و غدهها
-
لازمساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← ناگذرساز
-
flocculant
لختهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی محیطزیست و انرژی] پلیالکترولیتِ (polyelectrolyte) آلی محلول در آب که بهتنهایی یا همراه با نمکهای معدنی تودههای جامدی ایجاد میکند که بهسرعت در آب یا فاضلاب تهنشین میشوند
-
batching plant
مخلوطساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] دستگاهی که نسبت مواد مورد نیاز برای تولید یک محصول، مانند سیمان، بتون، آسفالت، را تعیین و پس از مخلوط کردن آنها محصول نهایی را تهیه میکند
-
متعدیساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← گذراساز
-
complementizer, subordinator, subordinating conjunction
متممساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] عناصر زبانی نشاندهندۀ بند پیرو متـ . متممنما
-
نرمالساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] ← بهنجارساز
-
mapper
نقشهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] طراح و تهیهکنندۀ نقشه
-
nonsecretor
ناترشحساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] شخصی که بزاق یا دیگر ترشحات بدن وی فاقد پادگنهای گروه خونی ABO است
-
emulsifier, disperser
نامیزهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] هر عاملی که موجب پایداری یک نامیزه شود متـ . عامل نامیزهساز emulsifying agent