کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخلیه کردن (بار و مسافر) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ejection fraction
نسبت تخلیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] حجم خون موجود در بطنها در پایان دیاستول (diastole) که در زمان سیستول (sistole) تخلیه میشود
-
تخلیه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← تخلیۀ الکتریکی
-
discharge 5
تخلیۀ الکتریکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] عبور جریان الکتریکی از گاز که معمولاً باعث درخشندگی آن شود متـ . تخلیه 2
-
gas discharge
تخلیۀ گازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] عبور جریان الکتریکی از گاز براثر حرکت یونهایی که از برخورد الکترونها با ذرات گاز به وجود میآیند
-
clearance interval
زمان تخلیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مدتزمان چراغ زرد که برای تخلیۀ تقاطع از وسایل نقلیۀ بهجامانده از چراغ سبز قبلی در نظر گرفته شود
-
compressor discharge pressure
فشار تخلیۀ فشردهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] فشار هوای تخلیهشدهای که در حالت روشن در قسمت پخشکن جریان دارد
-
ground water discharge 1
تخلیۀ آب زیرزمینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] برداشت آب از زون اشباع از آب در زیر زمین
-
spark discharge
تخلیۀ جرقهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← جرقه
-
corona discharge
تخلیۀ هالهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تخلیۀ الکتریکی غالباً درخشندهای که در سطح جسم رسانا یا در فاصلۀ بین دو جسم رسانا در خط انتقال، هنگامی که گرادیان پتانسیل از حد بحرانی خود فراتر رود، اتفاق میافتد
-
clearance lost time
زمان هدررفتۀ تخلیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مدتزمان بین مراحل چراغ راهنمایی که در طی آن هیچ حرکتی در تقاطع صورت نمیگیرد
-
جستوجو در متن
-
freight 2
فِرِست کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مشترک حملونقل] فرستادن بار غیرهمراه مسافر با کشتی یا قطار یا هواپیما
-
apron 1
پیشگاه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] محوطهای هموار و وسیع در فرودگاه برای بارگیری و تخلیۀ بار و مسافر و تعمیر و نگهداری هواگَردها و هر کار مجاز دیگری بهجز عملیات پرواز
-
baggage allowance
بار مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، حملونقل ریلی] بار همراه مسافر که تعداد و اندازه و وزن آن براساس نوع بلیت تعیین میشود
-
commercial aircraft
هواگَرد تجاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] هواگَردی که بار و مسافر را برای اهداف تجاری جابهجا میکند