کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحریکپذیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
irritable
تحریکپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ویژگی فرد دارای حالت تحریکپذیری
-
واژههای مشابه
-
irritable bowel syndrome, IBS
نشانگان رودۀ تحریکپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه، علوم پایۀ پزشکی] اختلال در عملکرد معده و روده که در آن روده علیرغم سلامتی ظاهری، به دلایل نامعلوم، بهدرستی کار نمیکند
-
excitable membrane, excitable cell membrane
غشای تحریکپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] غشایی که بتواند در پاسخ به محرک، واقطبشی در حد پتانسیل کنش ایجاد کند
-
excitable cell
یاختۀ تحریکپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] یاختهای که غشای تحریکپذیر دارد
-
IBS diet
رژیم نشانگان رودۀ تحریکپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه، علوم پایۀ پزشکی] رژیم غذایی با هدف بهبود یا تسکین عوارض نشانگان رودۀ تحریکپذیر
-
agent provocateur, inciting agent, provocateur2
مأمور تحریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] فردی که برای شناسایی و دستگیری افراد مستعد ارتکاب جرم سیاسی یا اجتماعی وارد جمع آنها میشود و آنها را به ارتکاب جرم ترغیب میکند
-
bone stimulation, electromagnetic bone stimulation
تحریک استخوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] استفاده از میدانهای الکتریکی یا مغناطیسی برای تحریک استخوان شکسته به جوش خوردن
-
electrical stimulation
تحریک برقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] روشی برای افزایش کیفیت گوشت با وارد آوردن تَپهای الکتریکی بر لاشه، بلافاصله پس از ذبح
-
irritability
تحریکپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] تهییجپذیری غیرعادی و افراطی همراه با ناراحتی زودهنگام و عصبانیت و بیصبری
-
provocateur 1, agitator 1
تحریکگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] فردی که مردم را به اعتراض سیاسی یا آشوب تحریک میکند
-
mission capable
مأموریتپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ویژگی هواگَردی که از امکانات و تجهیزات لازم برای انجام مأموریت برخوردار است
-
ناوشپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← قابل ناوبَری
-
controllable
واپایشپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ویژگی آنچه میتوان بر آن نظارت داشت یا آن را مهار یا محدود ساخت
-
کنشپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← پذیرا