کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تا زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
breakpoint chlorination, breakthrough chlorination
کلرزنی تا نقطۀ شکست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] افزودن کلر به آب یا فاضلاب تا دستیابی به شرایط گندزدایی مطلوب
-
ad infinitum
تا بینهایت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ادامۀ دنبالهای بیپایان، طبق قاعدهای معین، که معمولاً با سه نقطه نمایش داده میشود
-
door to door
در تا در
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] شیوۀ ارسال کالا از نشانی فرستنده به نشانی گیرنده
-
full retreading, full treading, full cap
روکشکاری شانهتاشانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] تراشیدن رویۀ تایر و شانۀ آن تا بالای دیواره و تعویض آن با رویۀ جدید
-
bead-to-bead retreading
روکشکاری طوقهتاطوقه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] سابزنی کامل رویه و دیواره و قرار دادن رویه و دیوارۀ جدید
-
جستوجو در متن
-
آب جوش زدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← در آب جوش زدن
-
برونزنش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← برون زدن
-
قلمه زدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ← قلمهزنی
-
پس زدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند] ← پسزنی 2
-
scald 1, scalding
در آبِ جوش زدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] غوطهورکردن کوتاهمدت مواد اولیۀ غذایی در آب جوش برای آمادهسازی آنها متـ . آب جوش زدن
-
allogeneic transplantation, allotransplantation
همپیوندزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند، علوم پایۀ پزشکی] پیوند زدن یک همپیوندینه
-
syngeneic transplantation, isotransplantation
همسانپیوندزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند، علوم پایۀ پزشکی] پیوند زدن یک همسانپیوندینه
-
approximation theorems
قضیههای تقریب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] قضیههایی که به تقریب زدن مربوط میشوند
-
approximate value
مقدار تقریبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مقداری که به روش تقریب زدن حاصل میشود