کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تأر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
muscle fiber
ماهیچهتار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] هریک از یاختههای ماهیچۀ اسکلتی یا ماهیچۀ قلب
-
string 1
تار 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] جسم جامدی که ابعاد سطح مقطعاش بسیار کوچکتر از طول آن است
-
STS
تار 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] ← تغییر آستانۀ معیار
-
warp yarn, warp thread
تار طناب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] هریک از رشتههای طناب که با رشتهای دیگر تابیده شده باشد
-
vibrating string
تار مرتعش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تاری که دو سر آن ثابت باشد و در طول آن امواج ساکن تشکیل شود
-
optical fibre, light guide
تار نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] رشتۀ نازک انعطافپذیر و شفاف شیشهای یا پلاستیکی که میتواند نور را انتقال دهد
-
ultraviolet fiber optics
سامانۀ تار نوری فرابنفش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] سامانۀ تار نوری طراحیشده برای کار با تابش فرابنفش
-
indicator-mediated fiber optic sensor
حسگر تار نوری نشانگرمیانجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] حسگری که در آن نور از منبع نور تا انتهای تار نوری حرکت میکند و در آنجا با عنصر شناسایی زیستی یا شیمیایی خاصی برهمکنش دارد
-
جستوجو در متن
-
angle of acceptance
زاویۀ پذیرش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] زاویۀ برخورد پرتوهای نور به دهانۀ تار نوری هنگامیکه نور به درون تار نوری هدایت شود
-
lensed tip
نوکعدسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] نوعی تار نوری که نوک آن را به شکل عدسی درآوردهاند
-
cladding 2
غلاف 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی، مهندسی مخابرات] روکشی بیرونی از جنس شیشه که هستۀ تار نوری را در بر میگیرد
-
image motion
کشیدگی تصویر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] تار شدن تصویر براثر حرکت نسبی دوربین و شیء
-
motion blur
تاری حرکتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] تار شدن برخی از اجزای تصویر براثر حرکت موضوع یا دوربین
-
nanofibre
نانوتار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تار کربنی توخالی به طول چند میکرون و به عرض چندده تا دویست نانومتر