کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاریخ جایی یا امری بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
homotopy
همجایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
commutative group
گروه جابهجایی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← گروه آبلی
-
movement group
گروه جابهجایی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مجموعهناوها و نیز یگانهای بارگیریشده که عازم محل قرار در منطقۀ هدف میشوند
-
movement requirement
نیازمندیهای جابهجایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نیازهای اعلامشده و زمانبندیشدۀ مربوط به نقلوانتقال یگانها و کارکنان و تجهیزات برای جابهجایی از مبدأ مشخص به مقصد مشخص
-
movement control
واپایش جابهجایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نظارت یگانهای مسئول بر جابهجایی کارکنان و تجهیزات و نیز ایجاد هماهنگی در انتقال سوخت و آب
-
homotopy inverse
وارون همجایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
homotopy equivalence
همارزی همجایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
path homotopy
همجایی مسیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
commutation rule
قاعدۀ جابهجایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] رابطۀ بین دو عملگر جابهجاییناپذیر در مکانیک کوانتومی که ارتباط میان ترتیب حاصلِضرب عملگرها را نشان میدهد متـ . رابطۀ جابهجایی commutation relation
-
copper displacement test
آزمون جابهجایی مس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] آزمونی برای تعیین تمیزی سطح فولاد با غوطهور کردن فلز در محلول مسسولفات که در آن در نقاط فاقد آلودگی سطح فلز پوشش یکنواختی از مس مینشیند
-
relief displacement
جابهجایی ارتفاعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] انحراف نقطۀ تصویری از نقطۀ اصلی در هنگامی که نقطۀ شیئی به موازات محور اپتیکی حرکت داده میشود
-
electric displacement
جابهجایی الکتریکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] حاصلضرب گذردهی و شدت میدان الکتریکی متـ . القای الکتریکی electric induction
-
Einstein shift, Einstein displacement
جابهجایی اینشتینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← انتقالبهسرخِ گرانشی
-
radio frequency shift
جابهجایی بسامد رادیویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← جابهجایی بسامد
-
piston stroke,stroke, piston travel
جابهجایی پیستون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] فاصلهای که پیستون بین نقطۀ مرگ بالا و نقطۀ مرگ پایین در داخل سیلندر طی میکند