کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بومکلبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ecolodge
بومکلبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] اقامتگاهی معمولاً کوچک و گران در نزدیکی محدودۀ حفاظتشده یا داخل آن، بهویژه برای طبیعتگردان
-
واژههای مشابه
-
bungalow
کلبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] بنایی یکطبقه، با سازۀ سبک و بام سفالین یا پوشالی، که گاه ایوان و اتاق زیرسقفی دارد متـ . بنگالو
-
هتلکلبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← مهمانخانهکلبه
-
chalet maid
کلبهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] خانمی که برای مهمانان کلبۀ کوهستانی واقع در یک تفریحگاه برفسُری آشپزی و نظافت میکند
-
beach chalet
کلبۀ ساحلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] خانۀ کوچکی از چوب، شبیه به کلبههای کوهستانی، در کنار یا نزدیکی ساحل برای گذراندن تعطیلات
-
chalet
کلبۀ کوهستانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] خانۀ کوچک شیروانیداری که معمولاً چوبی است و در مناطق کوهستانی و سرد برای گذراندن تعطیلات ساخته میشود
-
lodge hotel1
مهمانخانهکلبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مهمانخانهای با اتاقهایی در ساختمانهای مجزای چوبی یا روستایی متـ . هتلکلبه
-
cottage cheese
پنیر کلبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] گونهای پنیر سفید نرم که از شیر پسچرخ ترش تهیه شود توضیح: نام کلبه به این دلیل به پنیر اطلاق شده است که اول بار آن را در کلبهای روستایی تولید کردند
-
wilderness, wilderness area
وحشبوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] عرصهای از طبیعت که انسان در آن دخل و تصرف نکرده باشد و تنها نقش بازدیدکننده را داشته باشد
-
ecoclimate
بوماقلیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] اقلیمی که در زیستگاهی مشخص عاملی بومشناختی به شمار میآید
-
eco-organ
بوماندام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] یکی از جنبههای مشخص ریختشناسی گیاهان که سازگاری با محیط خارجی را منعکس میکند
-
ecodevelopment
بومتوسعه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] رویکردی به توسعۀ پایدار که با محیطزیست سازگار است و تعادل اجتماعی و بومشناختی و کارایی اقتصادی و احترام به هویت فرهنگی و توسعۀ منطقهای هماهنگ را در نظر دارد
-
ecofact
بومساخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هرگونه بقایای جانوری یا گیاهی یافتشده از یک محوطۀ باستانی که هیچگونه تغییر ناشی از فنّاوری در آن وجود نداشته باشد، اما بر نوعی ارتباط فرهنگی دلالت کند
-
ecosystem, ecological system
بومسازگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] اجتماع زیستی یک منطقه که با محیط پیرامون خود برهمکنش دارد