کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بند کفش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بندآهنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] ← بزلمفصل
-
main clause, matrix clause, superordinate clause
بند پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بند غیروابسته در بندهای مرکب
-
subordinate clause, embedded clause
بند پیرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بند وابسته به بند پایه در بندهای مرکب متـ . بند وابسته dependent clause
-
cold stop
بند سرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] ابزاری که در ورودی آشکارسازهای فروسرخ قرار میدهند و با سرمایش آن از ورود پرتوهای فروسرخ مزاحم به آشکارساز جلوگیری میکنند
-
adjective clause
بند صفتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بندی که در جمله نقش صفت را ایفا میکند
-
adverbial clause
بند قیدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بندی که در جمله نقش قید را ایفا میکند
-
complement clause
بند متممی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بندی که برای بند دیگر نقش فاعلی یا مفعولی دارد
-
relative clause
بند موصولی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بندی که توصیفکنندۀ یک گروه اسمی است
-
dependent clause
بند وابسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← بند پیرو
-
choker setter
خِفتبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] کسی که قبل از کشیدن گِردهبینه یا درخت خِفت را به آن میبندد
-
mousing 1
دهانهبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] سیم یا طنابی که در دهانهبندی از آن برای جلوگیری از رها شدن بار از قلاب استفاده میشود
-
baler
علوفهبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ماشینی برای فشرده کردن علوفه و بستهبندی آن
-
classifier
طبقهبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] عنصری زبانی در دستور که طبقۀ صوری یا معنایی واژه را مشخص میکند
-
tie inserter/ extractor, sleeper replacing machine
ماشین تعویض ریلبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ماشینی که ریلبندهای معیوب را از زیر ریل خارج میکند و به جای آنها ریلبندهای جدید قرار میدهد متـ . ماشین تعویض تراورس
-
tie spacing
فاصلۀ ریلبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] فاصلۀ میان محورهای دو ریلبند متوالی متـ . فاصلۀ تراورس