کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بند و زنجیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
through-composed 2
یکبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ترانهای که در آن هریک از تقسیمات شعر لحن جداگانهای دارند
-
diaphragm
میانبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک، فیزیک] دریچهای قابلتنظیم برای محدود کردن پرتوهای نور یا باریکۀ ذرات ورودی به سامانۀ فیزیکی
-
adrenergic blocking agen
آدرنالینبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مادهای که از ترشح برگردینه جلوگیری میکند متـ . برگردینهبند
-
traverse 3, tie 1, sleeper
ریلبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] تکیهگاه چوبی یا فولادی یا بتونی که ریلها بر روی آن بسته میشود متـ . تراورس
-
برگردینهبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← آدرنالینبند
-
bay 1
بند 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] هریک از تقسیمات عرضی در امتداد عرض کشتی که به عنوان یکی از مختصات سهگانۀ محل استقرار بارگُنجها شمارهگیری میشود
-
clause
بند 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] واحدی نحوی که معمولاً از یک یا چند گروه تشکیل شده است
-
بند 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] ← مفصل
-
بندآهنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] ← بزلمفصل
-
main clause, matrix clause, superordinate clause
بند پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بند غیروابسته در بندهای مرکب
-
subordinate clause, embedded clause
بند پیرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بند وابسته به بند پایه در بندهای مرکب متـ . بند وابسته dependent clause
-
adjective clause
بند صفتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بندی که در جمله نقش صفت را ایفا میکند
-
adverbial clause
بند قیدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بندی که در جمله نقش قید را ایفا میکند
-
complement clause
بند متممی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بندی که برای بند دیگر نقش فاعلی یا مفعولی دارد
-
relative clause
بند موصولی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بندی که توصیفکنندۀ یک گروه اسمی است