کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بند نهادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
hitch 2
مالبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مجموعهای از قطعات در ادوات کششی یا ماشینهای کشاورزی که نیرو را از تراکتور به دنبالهبندها منتقل میکند
-
dew cap
نمبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] لولۀ کوچکی که در جلوی تلسکوپهای شکستی نصب میشود تا از تجمع رطوبت بر روی عدسی تلسکوپ جلوگیری کند
-
interlocking drum yarder, interlocking yarder
غلتکبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] وسیلهای برای اتصال غلتکهای اصلی و برگشتی، بهمنظور حفظ کشش بافۀ متحرک
-
through-composed 2
یکبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ترانهای که در آن هریک از تقسیمات شعر لحن جداگانهای دارند
-
dike 2
گوشهبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] بندهایی از پوشال یا خاک رُس که برای جلوگیری از حرکت سریع آب در جویچهها به کار رود متـ . پَته
-
diaphragm
میانبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک، فیزیک] دریچهای قابلتنظیم برای محدود کردن پرتوهای نور یا باریکۀ ذرات ورودی به سامانۀ فیزیکی
-
field stop
میدانبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] دریچهای در صفحۀ کانونی یک سامانۀ اپتیکی که میدان دید را محدود میسازد
-
adrenergic blocking agen
آدرنالینبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مادهای که از ترشح برگردینه جلوگیری میکند متـ . برگردینهبند
-
traverse 3, tie 1, sleeper
ریلبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] تکیهگاه چوبی یا فولادی یا بتونی که ریلها بر روی آن بسته میشود متـ . تراورس
-
برگردینهبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← آدرنالینبند
-
bay 1
بند 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] هریک از تقسیمات عرضی در امتداد عرض کشتی که به عنوان یکی از مختصات سهگانۀ محل استقرار بارگُنجها شمارهگیری میشود
-
clause
بند 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] واحدی نحوی که معمولاً از یک یا چند گروه تشکیل شده است
-
بند 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] ← مفصل
-
paragraph
بند 4
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] بخشی از یک نوشته که معمولاً از موضوع معینی گفتوگو میکند و با شروع سطر جداگانه از بخشهای دیگر جدا میشود
-
verse, stanza, stroph
بند 5
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] در موسیقی مردمپسند امریکایی میانۀ قرن بیستم، لحن و شعری که قبل از برگردان قرار میگیرد و بدنۀ اصلی ترانه را شامل میشود