کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
appliance
وسیلۀ برقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ابزار یا وسیلهای برقی که عمدتاً برای کاربردهای خانگی طراحی میشود متـ . برقافزار
-
electric furnace
کورۀ برقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سراميک] کورهای که منبع اصلی حرارت آن برق است
-
electromotor
موتور برقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] وسیلهای که با استفاده از نیروهای حاصل از تأثیر میدانهای مغناطیسی بر رساناهای حامل جریان الکتریکی، انرژی الکتریکی را به انرژی مکانیکی تبدیل کند متـ . موتور motor
-
trolley bus
اتوبوس برقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] اتوبوسی که نیروی محرکۀ آن ازطریق شاخکهای متصل به دو بافه/ کابل برق مثبت و منفی بالاسری در طول مسیر اتوبوس تأمین میشود
-
electrical stimulation
تحریک برقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] روشی برای افزایش کیفیت گوشت با وارد آوردن تَپهای الکتریکی بر لاشه، بلافاصله پس از ذبح
-
electric tamper
زیرکوب برقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] زیرکوب دستی که با نیروی برق کار میکند
-
heater 2
بخاری برقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] وسیلهای برای گرم کردن هوای مکانهایی مانند اتاق و کارخانه
-
electric window, power window
شیشۀ برقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] شیشۀ کناری که با موتور برقی به بالا و پایین کشیده میشود
-
electric multiple unit, EMU
خودکِشَند برقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] وسیلۀ نقلیۀ حمل مسافر که با نیروی محرکۀ الکتریکی بر روی خط آهن حرکت میکند
-
electrical baton, stun baton, shock baton
باتوم برقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] باتومی با ابعاد معیار که با نیروی باتری چراغقوۀ استاندارد کار میکند و قادر است بار یا شوک الکتریکی با ولتاژ اندک وارد کند
-
electrical switch machine
ماشین سوزن برقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دستگاه جابهجاکنندۀ تیغۀ سوزن که با نیروی برق از راه دور عمل میکند
-
diesel-electric locomotive
لوکوموتیو دیزلی ـ برقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] لوکوموتیوی که در آن توان یک یا چند موتور دیزلی به انرژی الکتریکی تبدیل و برای پیشرانش به موتور کشنده منتقل میشود
-
all-electric ship, AES
ناو تمامبرقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ناوی که همۀ سامانههای آن، ازجمله سامانۀ تحرک یا رانش آن، با نیروی برق کار میکند
-
fly by wire, FBW
هدایت پرواز برقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نوعی سامانۀ هدایت پرواز که با استفاده از نشانکدهی/ سیگنالدهی الکتریکی کار میکند
-
power window lock-out switch
قفل شیشۀ برقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] کلیدی که شیشههای برقی را غیرفعال میکند و فقط به راننده اجازه میدهد که آنها را بالا و پایین کند