کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بردار و بچسبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
copy and paste
بردار و بچسبان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] رونوشت برداشتن از شیء یا مطلبی از یک جا و قرار دادن آن در جای دیگر
-
واژههای مشابه
-
keratolytic
لایهبردار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] عاملی که باعث جدا شدن لایۀ شاخی پوست میشود
-
eigenvector
ویژهبُردار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] بُردار غیرصفری که جهت آن با تبدیل خطی تغییر نمیکند
-
component of a vector
مؤلفه بُردار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] تصویر یک بُردار در راستایی مفروض
-
delugger
آجبَردار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] وسیلهای برای برداشتن آجهای رویه، پیش از سابزنی
-
dermatome 1
پوستبَردار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] دستگاهی ویژۀ بریدن لایههای نازک پوست
-
translation vector
بُردار انتقال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] بُرداری که جابهجایی بدون چرخش را نشان میدهد
-
radar vector
بُردار راداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] جهتی که بخشی از هدایت ناوبری راداری محسوب میشود
-
gravity vector
بُردار گرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] نیروی گرانی بر یکای جِرم در هر نقطه
-
axial vector
بُردار محوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← شبهبُردار
-
پارسنگبردار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← ماشین پارسنگبردار
-
pseudovector
شبهبُردار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] کمیتی که در چرخش فضایی بهصورت بُردار رفتار میکند، ولی با وارونی فضایی تغییر علامت میدهد متـ . بُردار محوری axial vector
-
cribbing machine, cribber, ballast cribber
ماشین پارسنگبردار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ماشینی برای برداشتن پارسنگ میان دو ریلبند متـ . پارسنگبردار
-
cloud-drop sampler
نمونهبردار قطرۀ اَبر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابزاری که قطرکهای اَبر را برای تعیین اندازه یا ناخالصی آنها جمع میکند