کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برخاستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
take off
برخاست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] برخاستن هواپیما از فرودگاه
-
maximum take-off weight, MTOW
وزن بیشینۀ برخاست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] حداکثر وزن مجاز هواگَرد در هنگام برخاستن از روی باند پرواز
-
zero fuel weight, actual zero fuel weight
وزن بدون سوخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] حداکثر وزن هواگَرد در هنگام برخاستن بدون احتساب وزن سوخت قابلمصرف
-
destination alternate
جانشین مقصد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] فرودگاه جانشین نشست در طرح پرواز که قبل از برخاستن هواپیما مشخص میشود
-
morning sickness, nausea gravidarum
تهوع صبحگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] احساس تهوع و استفراغ در هنگام برخاستن از خواب، بهویژه در ماههای اول بارداری
-
standing vote, rising vote1, standing division
رأی با قیام و قعود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نوعی رأی شمارشی که در آن رأیدهندگان با برخاستن نظر موافق خود را اعلام میکنند
-
rising vote 2, rising vote of thanks
رأی سپاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نوعی رأی که رأیدهنده با برخاستن و گاه کفزدن برای قدردانی اعلام میکند
-
standard instrument departure, SID
طرح خروج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] خط سیر پروازی مشخصی که هواگَرد، پس از برخاستن، با دنبال کردن آن در مسیر پرواز قرار میگیرد
-
transport aircraft
هواگَرد حملونقل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] هواگَرد مخصوص حملونقل بار یا انسان که وزن آن در هنگام برخاستن بیشتر از 5/5 تن است متـ . هواگَرد ترابری
-
scramble
تندخیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] برخاستن هواپیما به سریعترین وجه ممکن با هدف رهگیری هوایی که متعاقب آن دستور مأموریت نیز ابلاغ شود
-
squat 1
چمپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در وزنهبرداری و آمادگی جسمانی، حرکت یا تمرینی شامل نشستن و برخاستن ورزشکار درحالیکه وزنهای را پشت سر و روی شانهها نگه داشته است
-
serpentine vote
رأی بهنوبت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نوعی رأی با قیام و قعود که در آن هر ردیف از نمایندگان به نوبت با برخاستن یا برنخاستن نظر موافق یا مخالف خود را اعلام میکنند
-
blizzard
کولاک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] وضعیت جوّی نامساعد ناشی از ریزش برف شدید و وزش باد در دماهای بسیار پایین که به برخاستن و پراکنده شدن برف از سطح زمین و کاهش دید منجر میشود