کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باکتریخونی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
bacteremia
باکتریخونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] وجود باکتری در خون
-
واژههای مشابه
-
bacteria
باکتری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] موجود ریز تکیاختهای پیشهستهای که با تقسیم یاختهای تکثیر میشود
-
sideropenic anemia
کمخونی آهنخونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] هر نوع کمخونی که مشخصۀ آن کاهش غلظت آهن در پلاسمای خون باشد
-
bacteriostat, bacteriostatic agent
باکتریایستان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مادهای که رشد و تکثیر باکتریها را متوقف میکند
-
bacteriophage, phage
باکتریخوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] ویروسی که در درون باکتری همتاسازی میشود و باعث تلاشی باکتری میگردد
-
bacterioplankton
باکتریدروایان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] باکتریهایی که زندگی دروایی دارند
-
bacteriology
باکتریشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] دانش مطالعۀ باکتریها
-
bacteriocide
باکتریکُش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، علوم و فنّاوری غذا، مهندسی بسپار] مادهای که موجب از بین رفتن باکتریها میشود
-
bacteriuria
باکتریمیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] وجود باکتری در ادرار
-
fungemia/ fungaemia, mycethemia, mycohemia
قارچخونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] وجود قارچ در خون
-
viremia
ویروسخونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] وجود ویروس در خون که موجب ضعف و بیحالی و درد عضلانی میشود
-
consanguinity
همخونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] خویشاوندی به علت داشتن دستِکم یک نیای مشترک
-
hematemesis
استفراغ خونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] استفراغ یا بالا آوردن خون
-
پلشتخونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← گَندخونی