کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازمانده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
relict
بازمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ویژگی کانی یا ساختار یا سیمای (feature) یک سنگ قدیمی که، با وجود فرایندهای تخریبکننده، در سنگ جدید باقی مانده است
-
واژههای مشابه
-
relict karst, fossil karst
کارست بازمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] کارستی قدیمی که پس از تشکیل هیچگاه با رسوب پوشیده نشده است
-
relict glacier
یخسار بازمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بازماندۀ یک یخسار قدیمیتر و بزرگتر
-
relict mountain, mountain of circumdenudation, remainder mountain
کوه بازمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] کوهی متشکل از سنگهای مقاوم که پس از فرسایش سنگهای نامقاوم اطراف باقی مانده است
-
Larus relictus
کاکایی بازمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از کاکائیان و راستۀ سلیمسانان با بدن خاکستری مایل به سفید و نوک گوهای و زرد
-
relict mineral
کانی بازمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] کانی باقیمانده از یک سنگ اولیه
-
relict lake
دریاچۀ بازمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دریاچهای در منطقهای که قبلاً دریا یا دریاچۀ بزرگی بوده است
-
supernova remnant, SNR
بازماندۀ اَبَرنواختر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] بازماندۀ انفجار یک اَبَرنواختر که غالباً به شکل ستارۀ نوترونی یا یک تَپاختر است
-
relict texture
بافت بازمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بافت اولیۀ ذخایر معدنی که پس از جانشینی کامل یا جزئی باقی مانده است
-
relict soil
خاک بازمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] خاک تشکیلشده بر روی یک چشمانداز قدیمی که با رسوبات جوانتر پوشیده نشده است
-
vestigial sideband, VSB
کنارباند بازمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] بخش کوچکی از کنارباند که پس از مدولهسازی دامنه از یک نشانک/ سیگنال حامل به جا میماند
-
vestigial-sideband transmission, VSB transmission
انتقال کنارباند بازمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] شکل بهبودیافتۀ انتقال دوکنارباند که در آن فقط بخشی از یک کنارباند همراه با کنارباند دیگر و نشانک/ سیگنال حامل انتقال داده میشود
-
vestigial sideband modulation
مدولهسازی کنارباند بازمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← مدولهسازی دامنۀ کنارباند بازمانده
-
vestigial sideband amplitude modulation, VSB-AM
مدولهسازی دامنۀ کنارباند بازمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نوعی مدولهسازی که تضمینکنندۀ حداقل مصرف و پهنای باند بهوسیلۀ نشانک/ سیگنال است متـ . مدولهسازی کنارباند بازمانده vestigial sideband modulation