کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باریک کمر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
narrowly oblong
مستطیلی باریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی به شکل مستطیل در گیاهان که طول آن سه برابر عرض باشد
-
lightweight spare
زاپاس باریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] نوعی زاپاس موقت که تایر آن قطری برابر با قطر تایر چرخهای دیگر خودرو دارد، اما باریکتر است
-
narrow gauge, slim gauge, metric gauge
خط باریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] خطی که عرض آن کمتر از عرض خط معیار یعنی 1435 میلیمتر است
-
grass, narrow-leaved plant
باریکبرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ویژگی گیاهان تکلپهای از تیرۀ گندمیان که برگهای باریک با رگبرگهای موازی و ساقههای توخالی یا توپر دارند
-
narrow body
باریکپیکر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] هواپیمایی که میان صندلیهای مسافری آن فقط یک راهرو وجود داشته باشد
-
alley 1
باریکراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] راه باریکی در میان ردیفهای درختان برای دسترسی آسان به آنها
-
small intestine
باریکروده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] بخشی از لولۀ گوارش پستانداران که بین معده و فراخروده قرار دارد
-
attenuate
باریکشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی لبههای قاعدهای که یکباره به داخل بهصورت کاو خم میشوند و با هم زاویۀ تقاطع کمتر از 45 درجه میسازند
-
stacked bow
باریککمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] کمانی با بازوهای باریک که ضخامت آنها بیش از پهنایشان است
-
very narrowly oblong
مستطیلی بسباریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی به شکل مستطیل در گیاهان که طول آن شش برابر عرض باشد
-
Larus genei
کاکایی نوکباریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از کاکائیان و راستۀ سلیمسانان با بدن سفید و بالهای سیاه و نوک کوتاه و باریک
-
Oxyura leucocephala
اردک دمباریک سرسفید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ اردکیان و راستۀ غازسانان با جثۀ متوسط، گردن کوتاه، منقار بزرگ و دم بلند و محکم که دمش را بر روی آب بالا نگه میدارد
-
Marmaronetta angustirostris
اردک مرمری نوکباریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ اردکیان و راستۀ غازسانان که پرهای زینتیاش عموماًً قهوهای مایل به خاکستری در زمینۀ سفید است که به آن جلوهای مانند سنگ مرمر میدهد
-
Gavialis gangeticus
تمساح پوزهباریک گنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ تمساحپوزهباریکیان و راستۀ تمساحسانان که پوزهاش از همه کروکودیلها درازتر است
-
narrow azimuth geometry
چیدمان باریکسمت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] نوعی هندسۀ برداشت سهبعدی که در آن موجهایی که از سمتهای مختلف با گسترۀ باریک میرسند ثبت میشوند