کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بارگیری 3 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
tapping
بارگیری 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] باز کردن مجرای تخلیۀ کوره و سپس تخلیۀ مذاب آماده از کوره در پاتیل
-
واژههای مشابه
-
loading site
محوطۀ بارگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] محوطهای شامل چندین محل بارگیری
-
tapping bar
میلۀ بارگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] میلۀ نوکتیزی که از آن در عملیات بهرهبرداری از کورۀ بلند استفاده میکنند
-
cargo superintendent
ناظر بارگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کارشناسی که به نمایندگی مالک کشتی یا شرکت کشتیرانی، با توجه به امکانات کشتی و نوع بار، بر توزیع مناسب و مطمئن و ایمن و کارآمد بار در انبارهای کشتی نظارت دارد
-
loading diagram, loading graph
نمودار بارگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] 1. نموداری که محل توزیع نیروهای وارد بر اجزای سازۀ هواگَرد یا سامانهها را نشان میدهد 2. نقشه یا طرحی که براساس آن محل بارگیری انبارهای هواگَرد مشخص میشود و مسئول بارگیری باید طبق آن بار را توزیع کند
-
loading turn
نوبت بارگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ترتیب زمانی ازپیشتعیینشده برای بارگیری یا تخلیۀ کشتیها
-
loading agent
نمایندۀ بارگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] مأموری که در بندر کارهای مربوط به بارگیری کشتی خاصی را انجام میدهد
-
pickup time
مدت بارگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مدتزمان لازم برای انتقال پسماند بهوسیلۀ نقلیه
-
loading broker
واسطۀ بارگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] شرکتی که به معرفی یک خط کشتیرانی و تبلیغ و جلب مشتری برای آن میپردازد و امور بارگیری و انجام هماهنگیهای لازم برای حمل و امضای بارنامههای مربوط به آن را بر عهده دارد
-
loading gauge
قوارۀ بارگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] حداکثر ابعادی که باید در ساخت یا بارگیری واگنها در نظر گرفت تا خطر برخورد آنها با ابنیۀ مسیر وجود نداشته باشد
-
loading jack
جک بارگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جکی که بعد از استقرار ماشین بارزن برای ثابت نگه داشتن آن باز میشود و بر روی زمین قرار میگیرد
-
loading winch
دوّار بارگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] دوّاری که بر روی کامیون حملونقل نصب میشود و برای بار زدن گِردهبینه به کامیون از آن استفاده میشود
-
cargo list
سیاهۀ بارگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] صورتی از اقلام مختلف بارهایی که برای بارگیری پذیرفته شدهاند و از آن برای تنظیم نقشۀ بارگیری در کشتی استفاده میکنند
-
loading apron
پیشگاه بارگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] پیشگاهی که در آن بارگیری و تخلیۀ بار انجام میشود