کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اَسْتَر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ester
استر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ترکیبی که از واکنش الکل با اسید آلی با حذف مولکول آب حاصل شود
-
liner 1
آستر 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مجموعهلایههای نفوذناپذیری از پلاستیک ضخیم و رُس و شن که از نفوذ شیرابه به آبهای زیرزمینی جلوگیری میکند
-
lining 1
آستر 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] لایهای ضخیم از مواد نسوز در داخل کورهها و پاتیلها و ظرفهایی که در معرض حرارت زیاد قرار میگیرند
-
inhibitive primer
آستر بازدارنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] رنگهای آستری فلزی که به دلیل وجود رنگدانههای بازدارندۀ معدنی و بهندرت آلی در آنها با انحلالپذیری خود یا با انحلالپذیری محصولات ناشی از واکنش با حامل (vehicle) یا محصولات ناشی از تباهی حامل، خوردگی را متوقف میکنند
-
composite liner
آستر چندسازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] آستری از پلاستیک و خاک برای خاکچال
-
soil liner
آستر خاکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] آستری از خاک کوبیده برای خاکچال
-
brake lining
آستر لنت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] مادهای که در ترمزهای دیسکی ایجاد اصطکاک میکند
-
جستوجو در متن
-
body in white, BIW, body shell
بدنۀ لخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] بدنۀ جوشکاریشدۀ رنگنشده که فقط آستر به آن زدهاند
-
brake pad
لنت ترمز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] مجموعۀ صفحه و آستر لنت در سامانۀ ترمز دیسکی
-
esterification
استری شدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] واکنش الکل با اسید که به تشکیل استر منجر میشود
-
conjunctiva, tunica conjunctiva
ملتحمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] غشای مخاطی ظریفی که صلبیه را در جلوی چشم میپوشاند و درون پلکها را آستر میکند
-
submerged-electrode furnace
کورۀ الکترودغوطهور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] کورهای برای کربندهی مایع قطعات ازطریق گرم کردن حمام نمک مذاب با استفاده از الکترودهای غوطهور در آستر سرامیکی
-
suberin, cork
چوبپنبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] پلیاستر اسید چرب که در دیوارۀ یاختۀ درونپوست و تنۀ درخت وجود دارد
-
leukoplakia
سفیدکژنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] کژنههای کلفتشدۀ سفید بر روی غشاهای مخاطی، مانند آستر دهان یا واژن، به علت رویش بیشازاندازۀ لایۀ شاخی