کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصلاح جو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
reform
اصلاح 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] اقدام برای تغییر برخی از جنبههای حیات اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی، بدون ایجاد دگرگونی بنیادی یا ساختاری، برای بهبود وضعیت جامعه متـ . اصلاحات
-
اصلاح 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ← بهنژادی
-
stand improvement
اصلاح توده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] تیماری (treatment) که برای سلامتی و بهبود ترکیب و ساختار و شرایط و رشد تودههای همسال یا ناهمسال انجام میشود
-
minor modification
اصلاح جزئی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] تغییر در طراحی هواگَرد بهنحویکه صلاحیت پروازی و مشخصههای زیستمحیطی آن تغییر نکند
-
line conditioning, conditioning
اصلاح خط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] بهسازی فنی عملکرد خطوط انتقال نظیر کاهش اعوجاج و کاهش مدت تأخیر در بسامدهای مختلف
-
surface modification
اصلاح سطح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] بهبود سطح ماده با انجام تغییرات فیزیکی یا شیمیایی یا زیستی متفاوت با آنچه از ابتدا بر سطح ماده وجود داشته است
-
reformist
اصلاحطلب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] فرد معتقد به اصلاحطلبی
-
reformism
اصلاحطلبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] جریان فکری یا جنبش معتقد به اصلاحات در جامعه
-
major modification
اصلاح کلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] انجام هرگونه تغییر در طراحی هواگَرد که در نتیجۀ آن دریافت گواهینامۀ جدید اجتنابناپذیر است، زیرا تغییر وزن و حدود گرانیگاه و استحکام سازه و کارایی و کارکرد منبع توان و مشخصههای پروازی و زیستمحیطی و صلاحیت پروازی آن باید تأیید شود
-
reformer 1
اصلاحگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] فردی که برای انجام اصلاحات در جامعه تلاش میکند
-
اصلاح نباتات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ← بهنژادی گیاهی
-
اصلاح نژاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ← بهنژادی
-
modified starch
نشاستۀ اصلاحشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نشاستهای که برای بهبود عملکرد آن بهعنوان یکی از اجزای مادۀ غذایی ازطریق واکنشهای شیمیایی در آن تغییر پدید آمده باشد
-
line conditioner
اصلاحکنندۀ خط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] مدار یا افزارهای که برای اصلاح خط به کار میرود
-
Reformation
جنبش اصلاح دین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] جنبشی مذهبی که در اروپای غربی قرن شانزدهم برای اصلاح مذهب کاتولیک آغاز شد و به محدود کردن جایگاه کلیسا و ایجاد مذهب پروتستان انجامید