کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استخوانآسیبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
osteopathy 1
استخوانآسیبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] بیماریهای مربوط به استخوان
-
واژههای مشابه
-
bone
استخوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] بافت سخت تشکیلدهندۀ اسکلت بدن
-
myopathic
ماهیچهآسیبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مربوط به ماهیچهآسیب
-
alcoholic myopathy
ماهیچهآسیبی الکلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← ماهیچهآسیبی الکلی حاد
-
acute alcoholic myopathy
ماهیچهآسیبی الکلی حاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] حالتی ناشی از مصرف مفرط الکل که ویژگی آن تورم و درد و ضعف و چنگش ماهیچههاست متـ . ماهیچهآسیبی الکلی alcoholic myopathy
-
cytopathic effect, CPE
اثر یاختهآسیبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] اثر ناشی از تغییر یا نابهنجاری یاختهها در نتیجۀ عفونت ویروسی
-
acroneurosis
پِیآسیبی پایانکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[دامپزشکی - پاتوبیولوژی] هرنوع اختلال در اعصاب بخشهای پایانی بدن
-
gluten-sensitive enteropathy
رودهآسیبی گلوتنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] نشانگان ناشی از برهمکنش ایمنیشناختی مواد غذایی حاوی گلوتن با یاختههای دیوارۀ باریکروده متـ . اسپروی غیرگرمسیری nontropical sprue, celiac disease, gluten enteropathy
-
alcoholic neuropathy
عصبآسیبی الکلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] هریک از آشفتگیهای عصبشناختی ناشی از مصرف طولانیمدت الکل که با ناهنجاری در اعصاب حسی پوست نظیر سوزش و کرختی و خارش همراه است
-
bone stimulator
محرک استخوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] وسیلۀ تحریک استخوان برای ترمیم
-
bone marrow
مغز استخوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] بافت نرم و اسفنجی که داخل حفرههای استخوان را پر میکند و در جوانان، یاختههای خونساز دارد و در سالمندان چربی جانشین آن شده است
-
bone wax
موم استخوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] آمیزهای از موم و روغن و گندزدا که با پر کردن فضاهای داخل استخوان خونریزی آن را در هنگام جراحی بند میآورد
-
bone meal
آرد استخوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] پودری که از استخوان حیوان پس از گرفتن چربی آن تهیه میشود و از آن بهعنوان مکمل غذا در غذای انسان و حیوان استفاده میشود
-
osteophyte, osteophyma
استخوانرُست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] خارهای استخوانی در لبۀ مفاصل و مهرهها که معمولاً ناشی از سایش و فرسایش مفصلی یا التهاب است متـ . خار استخوان spur, bone spur