کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابزارکساز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
gadgeteer
ابزارکساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نوعی بنسازۀ نیرومند برای طراحی و پیشنمونهسازی و ساخت افزارههای الکترونیکی یا مجموعهای از اجزای الکتریکی کوچکتر
-
واژههای مشابه
-
gadget
ابزارک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ابزار کوچک و نوساختهای که در آن فنّاوری نوی به کار رفته است و کارهای مخصوصی را انجام میدهد
-
gadgety
ابزارککار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] شخصی که در بیشتر حوزههای فنّاوری اطلاعات تجربۀ بسیار دارد
-
لازمساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← ناگذرساز
-
flocculant
لختهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی محیطزیست و انرژی] پلیالکترولیتِ (polyelectrolyte) آلی محلول در آب که بهتنهایی یا همراه با نمکهای معدنی تودههای جامدی ایجاد میکند که بهسرعت در آب یا فاضلاب تهنشین میشوند
-
batching plant
مخلوطساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] دستگاهی که نسبت مواد مورد نیاز برای تولید یک محصول، مانند سیمان، بتون، آسفالت، را تعیین و پس از مخلوط کردن آنها محصول نهایی را تهیه میکند
-
متعدیساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← گذراساز
-
complementizer, subordinator, subordinating conjunction
متممساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] عناصر زبانی نشاندهندۀ بند پیرو متـ . متممنما
-
نرمالساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] ← بهنجارساز
-
mapper
نقشهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] طراح و تهیهکنندۀ نقشه
-
nonsecretor
ناترشحساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] شخصی که بزاق یا دیگر ترشحات بدن وی فاقد پادگنهای گروه خونی ABO است
-
emulsifier, disperser
نامیزهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] هر عاملی که موجب پایداری یک نامیزه شود متـ . عامل نامیزهساز emulsifying agent
-
activator 2
فعالساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک، مهندسی بسپار] [شیمی، مهندسی بسپار] مادهای که باعث واکنشپذیر شدن مادهای دیگر میشود [فیزیک] نوعی بینظمی در بلورهای یونی یا نیمرسانا که باعث بروز درخشایی (luminescence) در آنها میشود
-
compressor
فشردهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] قسمتی از موتور توربین گازی که فشار هوای جاری را افزایش میدهد