کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبجَنبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
hydrothorax
آبجَنبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] تراکم نابهنجار مایع آبگون (serous fluid) در حفرۀ جنب
-
واژههای مشابه
-
marginal crop
محصول جنبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] محصولی که معمولاً هدف اصلی تولیدکننده نیست و اهمیت کمتری دارد
-
fringe parking, peripheral parking
توقفگاه جنبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] توقفگاهی که مستقیماً در حاشیۀ منطقۀ تجاری مرکزی شهر واقع شده و رانندگان میتوانند خودروهای سواری خود را در آن بگذارند و بقیۀ مسیر را ازطریق وسایل نقلیۀ عمومی طی کنند
-
empyema
چرکجَنبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] وجود مایع چرکی در حفرۀ جنب
-
by-points
جهات جنبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] جهات مجاور هریک از جهات میانی که شامل 16 جهت از مجموع کل 32 جهت قطبنماست
-
side wear, horizontal wear
سایش جنبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سایشی که در وجه داخلی کلاهک ریل اتفاق میافتد
-
ancillary services
خدمات جنبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] خدماتی از قبیل تمیز کردن و جابهجایی وسایل مهمانان در مراکز اقامتی
-
hemothorax
خونجَنبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] وجود خون در حفرۀ جنب
-
munching
دهانجُنبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] الگوی حرکت دهان در نوزادان حدوداً ششماهه که شامل حرکات منظم و پایین و بالا بردن فک پایین است
-
hemopneumothorax
هوا - خونجَنبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] وجود خون و هوا در حفرۀ جنب
-
backswamp
لتآب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] باتلاق وسیع و گسترده و گود که بین آبگذر و کنارۀ دره قرار دارد
-
let go anchor
لنگربهآب!
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] فرمان به آب انداختن لنگر
-
rainfall excess, excess water
فزونآب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بخشی از بارش که بهصورت رَواناب مستقیم به مجراهای آب میرسد متـ . بارندگی مؤثر effective rainfall بارش مؤثر 2 effective precipitation 2 توفباران خالص net storm rain
-
water management
مدیریت آب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] حمایت و حفاظت از منابع و بومسازگانهای آبی و مناطق ساحلی یا پیرامونی آنها