کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبخور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
draght, draft 1
آبخور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] قسمتی از بدنۀ کشتی که در زیر آب قرار میگیرد
-
جستوجو در متن
-
trim, drag
ناترازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] تفاوت آبخور شناور در ناحیۀ سینه و پاشنه
-
draght survey
بارسنجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] تعیین وزن بار کشتی ازطریق اندازۀ آبخور
-
deadweight ratio,deadweight displacement coefficient
نسبت ظرفیت حمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نسبت ظرفیت حمل به میزان جابهجایی آبخور در حالت بارگیریشده
-
deadweight scale, displacement scale
مقیاس ظرفیت حمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] جدولها و نمودارهایی که نشاندهندۀ مقدار بار بارگیریشده برحسب تن با توجه به موجودی سوخت و دیگر عوامل و نیز آبخور کشتی در آب شور یا شیرین است
-
lighter
سبکساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی دوبه که از آن برای تخلیۀ بخشی از بار و سبکسازی کشتیهای اقیانوسپیمایی که به دلیل ارتفاع آبخور در بندرگاه میمانند و نمیتوانند پهلو بگیرند استفاده میشود
-
lighterage 1
سبکسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] تخلیۀ بخشی از بار کشتیهای اقیانوسپیما برای سبک کردن کشتی و کم کردن آبخور آن با استفاده از شناورهای سبکساز
-
vessel constrained by her draught
شناور آبخورتنگنا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] شناوری موتوری که به دلیل اندازۀ آبخور نسبت به عمق و پهنۀ آبراه میدان عمل بسیار محدودی دارد
-
handymax
راحتگذر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] فلهبری با ظرفیت حمل 35 تا 50 هزار تن و آبخور کمتر از 12 متر که میتواند به اکثر بنادر وارد شود
-
load waterplane coefficient, waterplane coefficient
ضریب مساحت صفحۀ شناوری تمامبار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نسبت مساحت سطحِمقطع شناوری در بیشینۀ آبخور بارگیری به مساحت مستطیلی به طول و عرض شناور
-
moored mine
مین مهارشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مینی که با استفاده از لنگر در مناطق حساس به کف دریا مهار میشود و در عمق متناسب با آبخور کشتیها غوطهور است و با برخورد بدنۀ کشتی به آن منفجر میشود
-
squat 2, squatting
نشست پاشنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] افزایش آبخور شناور در پاشنه همزمان با کاهش آن در سینه در هنگام حرکت در آبهای کمعمق یا براثر افزایش سرعت و بزرگتر شدن امواج حاصل از برخورد سینۀ کشتی با سطح آب