کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
worked up پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
worked up
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار کرد، تهییج شده، ترغیب شده، از کار در امده
-
واژههای مشابه
-
workful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارآمد
-
at work
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در محل کار
-
work
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار، شغل، وظیفه، ساخت، عملیات، زحمت، سعی، چیز، کارخانه، زیست، فعل، نوشتجات، موثر واقع شدن، اثار ادبی یا هنری، استحکامات، کار کردن، عمل کردن، زحمت کشیدن
-
working
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار کردن، کارگر، طرز کار، کار کننده، مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
-
works
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آثار، کار، شغل، وظیفه، ساخت، عملیات، زحمت، سعی، چیز، کارخانه، زیست، فعل، نوشتجات، موثر واقع شدن، اثار ادبی یا هنری، استحکامات، کار کردن، عمل کردن، زحمت کشیدن
-
work-in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار در، با فعالیت و کوشش راه باز کردن
-
workings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارها، کارگر، طرز کار
-
work on
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار بر روی
-
working party
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حزب کار
-
undercover work
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار مخفی
-
work flow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جریان کار
-
detective work
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار کارآگاه
-
work surface
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سطح کار