کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
times پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
times
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بار، زمان، وقت، ساعت، مدت، موقع، فرصت، روزگار، زمانه، عصر، مرتبه، گاه، حین، ایام، هنگام، عهد، وقت معین کردن، متقارن ساختن، مرور زمان را ثبت کردن
-
واژههای مشابه
-
timings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمان بندی، تنظیم وقت، تنظیم سرعت چیزی، زمان گیری
-
timely
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به موقع، بوقت، بگاه، بموقع، بهنگام، بجا
-
at a time
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در یک زمان
-
timefulness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تداوم
-
timing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمان سنجی، تنظیم وقت، تنظیم سرعت چیزی، زمان گیری
-
on time
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به موقع
-
in no time
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیچ وقت
-
time
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمان، وقت، ساعت، مدت، موقع، فرصت، روزگار، زمانه، عصر، مرتبه، گاه، حین، ایام، هنگام، عهد، وقت معین کردن، متقارن ساختن، مرور زمان را ثبت کردن، زمانی
-
in time
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به موقع
-
timed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمان بندی شده، وقت معین کردن، متقارن ساختن، مرور زمان را ثبت کردن
-
timeful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وقت گیر است
-
at times
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در زمان
-
from time to time
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از زمان به زمان