کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
stations پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
stations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه ها، ایستگاه، مرکز، جایگاه، مقام، موقعیت، مرحله، وقفه، موقعیت اجتماعی، جا، در حال سکون، پاتوغ، ایستگاه اتوبوس و غیره، وضع، توقفگاه نظامیان و امثال ان، رتبه، مستقر کردن، در پست معینی گذاردن
-
واژههای مشابه
-
stationer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه، فروشنده لوازم التحریر، نوشت افزار فروش
-
stationing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستادن، مستقر کردن، در پست معینی گذاردن
-
station
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه، مرکز، جایگاه، مقام، موقعیت، مرحله، وقفه، موقعیت اجتماعی، جا، در حال سکون، پاتوغ، ایستگاه اتوبوس و غیره، وضع، توقفگاه نظامیان و امثال ان، رتبه، مستقر کردن، در پست معینی گذاردن
-
stational
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مستقل
-
stationers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه های رادیویی، فروشنده لوازم التحریر، نوشت افزار فروش
-
comfort station
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه راحتی
-
observation station
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه مشاهده
-
missionary station
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه مسیحی
-
weather station
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه هواشناسی، ایستگاه هوا شناسی
-
power station
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیروگاه
-
gas station
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پمپ بنزین
-
station house
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خانه ایستگاه، ایستگاه کلانتری، مرکز کلانتری
-
filling station
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پمپ بنزین