کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
play off پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
play off
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازی کردن، مسابقهحدفی، مسابقه را باتمام رساندن، در مسابقه حذفی شرکت کردن، وابسته به مسابقات حذفی
-
واژههای مشابه
-
plays
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمایشنامه، بازی، نمایش، لهو، تفریح، نواخت، ورزش، نواختن ساز و غیره، سرگرمی مخصوص، بازی کردن، نواختن، زدن، تفریح کردن، الت موسیقی نواختن، رل بازی کردن، روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن
-
played
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازی کرد، بازی کردن، نواختن، زدن، تفریح کردن، الت موسیقی نواختن، رل بازی کردن، روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن
-
playing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازی کردن، نواختن، زدن، تفریح کردن، الت موسیقی نواختن، رل بازی کردن، روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن
-
playing area
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منطقه بازی
-
match play
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازی مسابقه
-
puppet play
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازی عروسکی
-
medal play
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدال بازی
-
running play
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجرای بازی
-
squeeze play
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فشار بازی، فشار
-
play possum
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازی possum
-
force play
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیروی بازی
-
playing period
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوره بازی
-
word play
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازی کلمه، بازی با لغات، معمای لفظی