کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
officering پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
officering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افسر، افسر معین کردن، فرماندهی کردن
-
واژههای مشابه
-
officer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افسر، مامور، صاحب منصب، سر کرده، افسر معین کردن، فرماندهی کردن
-
offices
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفاتر، دفتر، اداره، کار، مقام، دفتر کار، محل کار، منصب، خدمت، وظیفه، شغل، احراز مقام، مسئوليت، اشتغال
-
commanding officer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افسر فرمانده
-
intelligence officer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افسر اطلاعاتی
-
take office
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اداره کردن
-
public office
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفتر عمومی، اداره دولتی
-
case officer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افسر مورد
-
ship's officer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افسر کشتی
-
loan office
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفتر وام
-
employment office
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفتر استخدام
-
office building
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساختمان اداری
-
Oval Office
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفتر بیضی
-
post office
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اداره پست، پستخانه، اداره مرکزی پست