کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
monitoring device پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
monitoring device
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستگاه نظارت
-
واژههای مشابه
-
monitors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانیتورها، مبصر، انگیزنده، اگاهی دهنده، گوشیار، دیده بانی کردن، به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن
-
monitored
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نظارت، دیده بانی کردن، به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن
-
monitor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانیتور، مبصر، انگیزنده، اگاهی دهنده، گوشیار، دیده بانی کردن، به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن
-
heart monitor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانیتور قلب
-
monitoring program
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برنامه نظارت
-
computer monitor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صفحه نمایش رایانه
-
foetal monitor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانیتور جنین
-
African monitor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانیتور آفریقایی
-
monitor program
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نظارت بر برنامه، برنامه مبصر
-
fetal monitor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانیتور جنین
-
television monitor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانیتور تلویزیون
-
electronic fetal monitor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانیتور جنین الکترونیکی