کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
jam پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
jam
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مربا، فشردگی، وضع بغرنج، شلوغ کردن، بستن، چپاندن، فرو کردن، گنجاندن، متراکم کردن، مسدود کردن، پارازیت دادن، منقبض کردن
-
واژههای مشابه
-
jams
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرباجات، مربا، فشردگی، وضع بغرنج، شلوغ کردن، بستن، چپاندن، فرو کردن، گنجاندن، متراکم کردن، مسدود کردن، پارازیت دادن، منقبض کردن
-
jamming
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسدود کردن، شلوغ کردن، بستن، چپاندن، فرو کردن، گنجاندن، متراکم کردن، پارازیت دادن، منقبض کردن
-
point jam
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مربا نقطه
-
jam-packed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مربا بسته بندی شده
-
strawberry jam
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مربای توت فرنگی
-
blanket jam
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مربا پتو
-
spot jamming
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسدود کردن نقطه
-
jam session
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جلسه جم
-
electronic jamming
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسدود کردن الکترونیکی
-
spot jam
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مربا نقطه
-
traffic jam
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راهبندان
-
selective jamming
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مزاحم انتخابی
-
barrage jam
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مربا مخزن