کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
implanted پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
implanted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایمپلنت، کاشتن، جای دادن، فرو کردن، القاء کردن
-
واژههای مشابه
-
implanter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایمپلنت
-
implant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایمپلنت، کاشت، کاشتن، جای دادن، فرو کردن، القاء کردن
-
implants
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایمپلنت، کاشت، کاشتن، جای دادن، فرو کردن، القاء کردن
-
implanting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایمپلنت، کاشتن، جای دادن، فرو کردن، القاء کردن
-
implantation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایمپلنت، کاشتن، القاء
-
lens implant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایمپلنت لنز
-
breast implant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایمپلنت سینه
-
penile implant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایمپلنت آلت تناسلی
-
multifocal lens implant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایمپلنت لنز multifocal
-
intraocular lens implant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایمپلنت لنز داخل چشم
-
accommodating lens implant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایمپلنت لنز
-
monofocal lens implant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایمپلنت لنز مونو فوكال