کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
image پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
image
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصویر، تصور، شکل، تمثال، منظر، شمایل، مجسم کردن، خوب شرح دادن، مجسمساختن
-
واژههای مشابه
-
imager
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصویرگر
-
imaged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصویربرداری، مجسم کردن، خوب شرح دادن، مجسمساختن
-
imagism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصورات، مکتب شعر جدید، مکتب تخیل
-
imageable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصویرگر
-
imaging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصویربرداری، مجسم کردن، خوب شرح دادن، مجسمساختن
-
images
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصاویر
-
image breaker
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصویربرداری
-
visual image
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصویر بصری
-
thought-image
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصور تصویر
-
spitting image
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تف کردن تصویر
-
graven image
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صورت تراشیده
-
memory image
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصویر حافظه
-
mirror image
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصویر آینه