کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
heels پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
heels
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاشنه، پاشنه جوراب، عقب، پشت سم، پاهای عقب، ته، پاشنه کف، پاشنه گذاشتن، کج شدن، یک ور شدن، مسلح کردن
-
واژههای مشابه
-
heel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاشنه، پاشنه جوراب، عقب، پشت سم، پاهای عقب، ته، پاشنه کف، پاشنه گذاشتن، کج شدن، یک ور شدن، مسلح کردن
-
heeled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاشنه بلند، یک بر
-
heeling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوزش، پاشنه گذاشتن، کج شدن، یک ور شدن، مسلح کردن
-
Achilles' heel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاشنه آشیل، نقطهء جراحت پذیر، نقطهء زخم پذیر، نقطهء ضعف
-
wineglass heel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاشنه کفش
-
spike heel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاشنه سنبله، پاشنه بلند و تیز
-
well-heeled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاشنه بلند، پولدار، ثروتمند، دارا
-
stacked heel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاشنه ی پشته
-
wedge heel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاشنه گوه
-
stiletto heel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاشنه پا
-
French heel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاشنه فرانسوی، پاشنه کفش زنانه بلند وخمیده بجلو
-
cool one's heels
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاشو خنک
-
kick one's heels
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاشیدن یک پاشنه