کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
foul-mouthed پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
foul-mouthed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریب خورده، بدزبان، بیعار، بی عفت، فحاش، بد دهن، هرزه دهن، هرزهگو
-
واژههای مشابه
-
fouled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرو ریخته، لکه دار کردن، نارو زدن، بهم خوردن، گیر کردن، ناپاک کردن، گوریده کردن، چرک شدن
-
foulness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضعف
-
fouls
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دروغ، خلاف، جرزنی، حیله، بازی بیقاعده، لکه دار کردن، نارو زدن، بهم خوردن، گیر کردن، ناپاک کردن، گوریده کردن، چرک شدن
-
fouling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریزش، رسوب، درده
-
foul
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناپاک، خلاف، جرزنی، حیله، بازی بیقاعده، لکه دار کردن، نارو زدن، بهم خوردن، گیر کردن، ناپاک کردن، گوریده کردن، چرک شدن، پلید، شنیع، ملعون، غلط، نا درست
-
foulings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آلودگی
-
mouthfuls
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لقمه، مقدار
-
mouthes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دهان
-
mouth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دهان، دهانه، مدخل، بیان، غنچه، گفتن، دهنه زدن، در دهان گذاشتن، فرمودن، ادا و اصول در اوردن
-
mouthe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موهام
-
mouthful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لقمه، مقدار
-
mouthing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حواس پرتی، گفتن، دهنه زدن، در دهان گذاشتن، فرمودن، ادا و اصول در اوردن
-
mouthed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرد شده، گفتن، دهنه زدن، در دهان گذاشتن، فرمودن، ادا و اصول در اوردن