کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
flash card پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
flash card
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارت فلش، فلاش کارت، ورقه تمرین بصری
-
واژههای مشابه
-
flashed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریاد زد، برق زدن، تاباندن، ناگهان شعله ور شدن، زود گذشتن، خطور کردن
-
flashing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چشمک زدن، برق زدن، تاباندن، ناگهان شعله ور شدن، زود گذشتن، خطور کردن
-
flashes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چشمک می زند، فلاش، برق، تلالو، لحظه، فلاش عکاسی، تشعشع، جلوه، روشنایی مختصر، یک ان، بروز ناگهانی، خود ستایی، برق زدن، تاباندن، ناگهان شعله ور شدن، زود گذشتن، خطور کردن
-
flash welding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جوش فلش
-
shoulder flash
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شانه فلش
-
flash in the pan
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلش در تابه
-
flash-freeze
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلش مموری
-
flash-frozen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلش یخ زده
-
flash lamp
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چراغ فالش، لامپ پر نور عکاسی
-
flash bulb
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لامپ فلش، لامپ پرنور فلاش عکاسی
-
hot flash
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلاش داغ
-
flash camera
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوربین فلش
-
flash flood
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیل فلش، سیل برق اسا