کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
fill پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
fill
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پر کن، پر کردن، پر شدن، انباشتن، سیر کردن، بار کردن، متراکم وانباشته کردن، نسخه پیچیدن، اکندن، باد کردن
-
واژههای مشابه
-
fills
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پر می کند، پر کردن، پر شدن، انباشتن، سیر کردن، بار کردن، متراکم وانباشته کردن، نسخه پیچیدن، اکندن، باد کردن
-
fill in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرکردن، پر کردن، شرح دادن، جانشین کردن
-
filles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پر می کند
-
fillings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پر کردن، لفاف، هر چیزیکه با ان چیزیرا پرکنند
-
filling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پر كردن، لفاف، هر چیزیکه با ان چیزیرا پرکنند
-
filled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پر شده، توپر
-
fille
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فیله
-
filling station
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پمپ بنزین
-
fill up
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پر کردن
-
gas-filled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گاز پر شده
-
fill out
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرکردن، تکمیل کردن
-
sperm-filled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسپرم پر شده
-
egg-filled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخم مرغ پر